مهدویت امام زمان (عج) $(function(){ $('#slides').slides({ preload: true, preloadImage: '', play: 5000, pause: 2500, hoverPause: true }); });

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نام
اصغر
نام خانوادگی
صحراگرد
نام پدر
محمد
شماره شناسنامه
1
تاریخ تولد
1343/06/01
عضویت
رسمی
تاهل
متاهل
محل شهادت
فاو
تاریخ شهادت
1364/12/09
محل تولد
بوانات

 

 

 

 

زندگی نامه شهید اصغر صحراگرد . و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یقل اعمالهم . کسانی که در راه خدا کشته می شوند خدا هرگز رنج و اعمالشان را ضایع نمی گرداند . سوره عهد آیه 3 . ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد امام خمینی ره . تاریخ چه بسا انسانهایی را در طول 14 قرن از تولد اسلام بخود دیده و می بیند و که تنها به جرم بانگ توحید و الله اکبر به فجیع ترین صورتهایی ممکن به شهادت می رساند ولی هیچگاه تا هنگام جان سپردن دست از اعتقاد خود بر نداشتند براستی این انسانهای بزرگ همانهایی هستند که خدا نماینده خود روی زمین قرارشان ده . و به فرشتگان دستور سجودشان داده است و برادر شهید اصغر صحراگرد در سال 1343 در خانواده ای بسیار فقیر و محروم که با درد و رنج و سختی ها خود گرفته بودند به روستایی ده زیارت سرچهان متولد شد و از کودکی با درد و رنج مردم روستانشین آشنا شد و در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و او تحصیلات خود را تا کلاس پنجم ابتدایی در دبستان اندیشه اسلامی به پشت سر گذاشت با اینکه فقر و محرومیت زیاد بود ؟؟؟ تحصیل کرد و به کار کشاورزی و کارگری پرداخت و تا با همکاری پدر خود مشکل خانواده اش را بر طرف نماید و در سن 17 سالگی ازدواج کرد و با اوج گرفتن انقلاب اسلامی ایران با اینکه ایشان علاقه خاصی به این حکومت خدایی داشت و عاشق امام بود و دلش می خواست که با خلوص نیت به جمهوری اسلامی خدمت نماید و می گفت بهترین خدمت به جمهوری اسلامی و این انقلاب را می شود و در سپاه پاسداران کرد سپاه پاسداران حافظ این انقلاب و جمهوری اسلامی و یار و بازویه ولایت فقیه می باشد و ایشان علاقه زیادی داشت که به عضویت سپاه پاسداران در بیاید . با اینکه علاقه داشت در سال 1360 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و با پایان گرفتن دوره آموزشی به بندر عباس اعزام شود و بعد از 6 ماه که در بندر عباس بود یک دوره یک ماه شنا در سد درودزن مرودشت گذراند و بعداً به اصفهان برای دوره آموزش توپخانه اعزام شود و بعد از یک ماه دوره آموزشی خود را در اصفهان به پایان رساند و به جبهه های جنوب اعزام شود او در 35 کیلومتری آبادان در توپخانه 42 حضرت یونسی مشغول به خدمت شود او در مدت 26 ماه در جبهه های حق علیه باطل در این توپخانه مشغول خدمت بود شهید عزیز یک پیام آور خوبی در جبهه بود و هر وقت که به مرخصی می آمد با ارشاد جوانان تبلیغات جوانان را تشویق به جبهه می کرد و عاشق شهادت بود و زیاد صحبت از شهادت می کرد و او می گفت که تا وقتی که جنگ می باشد خدمت در پشت جبهه برای من حرام است و خدمت در پشت جبهه را قبول نداشت و به مرخصی که می آمد و 2 روز از مرخصی اش مانده بود و به جبهه بر می گشت و با برادران توپخانه صحبت زیادی از شجاعت و شهامت این شهید صحبت می کردند و برادر مسئول تبلیغات توپخانه 42 یونس که برای تعجیل از مقام شهید آمده بود می گفت اصغر در آخر شب که می شود بسیار می دیدمش که سر خود را روی خاک گذاشته و دارد نماز شب می خواند و گریه می کند . و می گفت خدایا شهادت در راهت را نصیب من بگردان . و در تاریخ 9/12/64 در گلستان فاو عراق به آرزوی دیرینه خود رسید و شهید شد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد . خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .


 

 





برچسب ها : شهید صحراگرد  , 

      

هفت سین فاطمی هفت سن فاطمی





      

 

چند دختری


که در عرف جامعه به آن خوش حجاب نمیگویند


کنار قبر شهید گعده گرفته بودند


اولش کمی از خنده ها و شوخی کردن هایشان با هم سر قبر شهید ناراحت شدم


کمی که فکر کردم دیدم چقدر هم اتفاقا میتواند دل نشین باشد این جمع خودمانی آن ها با شهیدشان!


گویی سه دختر جوان با یک شهید نشسته اند و دارند گل میگویند و گل میشنوند!


حس خوبی بود


این که مجسم کنی شهید را


دوستی میگفت بهشت زهرا(س) که رفتی


فکر کن


مجسم کن که بالای هر مزار شهیدی ، خود آن شهید ایستاده و در چشمانت زل میزند


میگفت دو هفته که این کار را کنی


هفته سوم نتیجه اش را میبینی!


و چقدر دل نشین میشود زندگی با طعم نگاهِ شهید


نه آن نگاهِ غضبناکی که در فیلم ها و سریال ها نشانم داده اند


نه!


آن نگاه معصوم یک جوان حزب اللهی که تازه محاسن صورتش کامل شده ، یک شهیدِ آرام را میگویم!


به توی غرق گناه، به من غرق گناه


نگاهی که هر لحظه فریاد میزند دستانت را به سمت من دراز کن


آغوش من برای تو باز است


تو هم غرق در آغوشِ خاکی شهید بشوی ، شاید تو هم کمی خاکی شوی! 


و چه پناهی


و چه آغوشی بعد از آغوش مادر ، میتواند جبران اشک های من باشد ، جز آغوشِ آغشته به خون تو


چه رویای زیبایی . . .


ای کاش هر روزِ هفته ، پنج شنبه ، غروب بود . . . !





      
   1   2   3   4   5   >>   >








کد متحرک سازی عنوان وب

  • لیزر
  • لیزر حرارتی
  • تبلیغات اینترنتی





  • <






    mouse code|mouse code

    کد ماوس