مهدویت امام زمان (عج) $(function(){ $('#slides').slides({ preload: true, preloadImage: '', play: 5000, pause: 2500, hoverPause: true }); });

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آیت الله سید علی خامنه ای

 

امروز که راه عشق پر پیچ است
حکم آنچه تو میکنی دگر هیچ است
ما منتظریم تا محرم گردد
هنگامه ی امتحان فراهم گردد
ما میدانیم و تیغ و حلقوم شما
یک مو ز سر علی اگر کم گردد





      

:: زندگی نامه حضرت آیت الله خامنه ای
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید علی خامنه ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در 1318 شمسی برابر 1358 قمری در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگی سید جواد خامنه ای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینی، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معنای عمیق قناعت و ساده زیستی را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره های زندگی خود از وضع و حال زندگی خانواده شان چنین می‌گویند:
«پدرم روحانی معروفی بود، امّا خیلی پارسا و گوشه گیر... زندگی ما به سختی می گذشت. من یادم هست شب هایی اتفاق می افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت برای ما شام تهیّه می کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه ای را که خانواده سیّد جواد در آن زندگی می کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف می کنند:
«منزل پدری من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگی من، یک خانه 60 ـ 70 متری در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه ای! هنگامی که برای پدرم میهمان می آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین می رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکی در خانواده ای فقیر امّا روحانی و روحانی پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامی «دارالتعّلیم دیانتی» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند.
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید علی خامنه ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در 1318 شمسی برابر 1358 قمری در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگی سید جواد خامنه ای مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینی، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معنای عمیق قناعت و ساده زیستی را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره های زندگی خود از وضع و حال زندگی خانواده شان چنین می‌گویند:
«پدرم روحانی معروفی بود، امّا خیلی پارسا و گوشه گیر... زندگی ما به سختی می گذشت. من یادم هست شب هایی اتفاق می افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت برای ما شام تهیّه می کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه ای را که خانواده سیّد جواد در آن زندگی می کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف می کنند:
«منزل پدری من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگی من، یک خانه 60 ـ 70 متری در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه ای! هنگامی که برای پدرم میهمان می آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانی و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین می رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه ای که به پدر ارادتی داشتند، زمین کوچکی را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما دارای سه اتاق شدیم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکی در خانواده ای فقیر امّا روحانی و روحانی پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامی «دارالتعّلیم دیانتی» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند.


در حوزه علمیه

ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواند.
درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت می گویند: «عامل و موجب اصلی در انتخاب این راه نورانی روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبی ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطی»، «مغنی» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت می کرد. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقداری را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدی» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگیزی در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمی در پیشرفت این فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسی» خواندند.


 در حوزه علمیه نجف اشرف

آیت الله خامنه ای که از هیجده سالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میلانی شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهای خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودی، میرزا باقر زنجانی، سید یحیی یزدی، و میرزا حسن بجنوردی، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولی پدر موافقت نکرد. پس از مدّتی ایشان به مشهد باز گشتند.


 در حوزه علمیه قم

آیت الله خامنه ای از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی، شیخ مرتضی حائری یزدی وعلـّامه طباطبائی استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتی که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنه ای به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد می گویند:
«به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان بّری «نیکی» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آیت الله خامنه ای بر سر این دو راهی، راه درست را انتخاب کردند. بعضی از اساتید و آشنایان افسوس می خوردند که چرا ایشان به این زودی حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر می ماندند در آینده چنین و چنان می شدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهی برای ایشان سر نوشتی دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آیا کسی تصّور می کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که برای رضای خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد می رفت، 25 سال بعد، به مقام والای ولایت امر مسلمین خواهد رسید؟! ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمی تحصیلات فقهی و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتید بزرگ حوزه مشهد بویژه آیت الله میلانی ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینی به طلـّاب جوان و دانشجویان نیز می پرداختند.


 مبارزات سیاسی

آیت الله خامنه ای به گفته خویش «از شاگردان فقهی، اصولی، سیاسی و انقلابی امام خمینی (ره) هستند» امـّا نخستین جرقـّه های سیاسی و مبارزاتی و دشمنی با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبی نوّاب صفوی» در ذهن ایشان زده است، هنگامیکه نوّاب صفوی با عدّه ای از فدائیان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانی پر هیجان و بیدار کننده ای در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیسی و دروغگویی آنان به ملـّت ایران، ایراد کردند. آیت الله خامنه ای آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدّت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب واقع شدند. ایشان می گویند: «همان وقت جرقه های انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمده و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».


 همراه با نهضت امام خمینی (قدس سره)

آیت الله خامنه ای از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابی واعتراض آمیز امام خمینی علیه سیاستهای ضد اسلامی و آمریکا پسند محمد رضا شاه پهلوی، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسی شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب های فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطری نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوی امام خمینی (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانی و علمای خراسان در خصوص چگونگی برنامه های تبلیغاتی روحانیون در ماه محرّم و افشاگری علیه سیاست های آمریکایی شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز برای تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستای پیام امام خمینی، به تبلیغ و افشاگری علیه رژیم پهلوی و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فردای آن به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامی دادند و ده روز در آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانی شدند.


 دوّمین بازداشت

در بهمن 1342 - رمضان 1383- آیت الله خامنه ای با عدّه ای از دوستانشان براساس برنامه حساب شده ای به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و منبر و دیدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانی ها و افشاگری های پرشور ایشان بویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابی شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابی ایشان در افشاگری سیاستهای شیطانی و آمریکایی رژیم پهلوی، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادی ـ در زندان قزل قلعه زندانی شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.


 سوّمین و چهارمین بازداشت

کلاسهای تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامی ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابی مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگی می کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت های علمی و برگزاری جلسات و تدریس و روشنگری عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمی پهلوی در سال 1349 نیز دستگیر و زندانی گردند.


 پنجمین بازداشت

حضرت آیت الله خامنه ای «مد ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک می نویسد:
«از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمی تواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و برای پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهای خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان می داد که دستگاه از پیوستن جریان های مبارزه مسلـّحانه به کانون های تفـّکر اسلامی به شدّت بیمناک است و نمی تواند بپذیرد که فعالیّـت های فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادی، دایره درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و... گسترش بیشتری پیدا کرد».


 بازداشت ششم

در بین سالهای 1350ـ1353 درسهای تفسیر و ایدئولوژی آیت الله خامنه ای در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل میشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابی و معتقد را به این سه مرکز می کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامی آشنا می ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـری برخوردار بود و در جزوه های پلی کپی شده تحت عنوان: «پرتوی از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست می گشت. طلـّاب جوان و انقلابی که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان می آموختند، با عزیمت به شهرهای دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانی آشنا و زمینه را برای انقلاب بزرگ اسلامی آماده می ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دی ماه 1353 ساواک بی رحمانه به خانه آیت الله خامنه ای در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیاری از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانی زندان بودند. در این مدت در سلولی با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختی هایی که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط برای آنان
که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادی از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش های علمی و تحقیقی و انقلابی ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهای سابق را به ایشان ندادند.


 در تبعید

رژیم جنایتکار پهلوی در اواخر سال 1356، آیت الله خامنه ای را دستگیر و برای مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیری مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابی ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمی علیه رژیم سفـّاک پهلوی قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختی و تلخی، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنی پیروزی انقلاب کبیر اسلامی ایران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوی، و برقراری حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند.


 در آستانه پیروزی

درآستانه پیروزی انقلاب اسلامی، پیش از بازگشت امام خمینی از پاریس به تهران، «شورای انقلاب اسلامی» با شرکت افراد و شخصیت های مبارزی همچون شهید مطهری، شهید بهشتی، هاشمی رفسنجانی و... از سوی امام خمینی در ایران تشکیل گردید، آیت الله خامنه ای نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهری «ره» به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.


 پس از پیروزی

آیت الله خامنه ای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیّت های ارزشمند اسلامی و در جهت نزدیکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامی پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بی نظیر و بسیار مهّم بودند که در این مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها می پردازیم:

? پایه گذاری «حزب جمهوری اسلامی» با همکاری و همفکری علمای مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتی، شهید باهنر، هاشمی رفسنجانی و... دراسفند 1357.
? معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
? سرپرستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1358.
? امام جمعه تهران، 1358.
? نماینده امام خمینی«قدّس سرّه» در شورای عالی دفاع ، 1359.
? نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، 1358.
? حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه های دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهای ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت های شیطانی و بزرگ ازجمله آمریکا و شوروی سابق.
? ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
? ریاست جمهوری؛ به دنبال شهادت محمد علی رجایی دومّین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه ای در مهر ماه 1360 با کسب بیش از شانزده میلیون رأی مردمی و حکم تنفیذ امام خمینی (قدس سره) به مقام ریاست جمهوری ایران اسلامی برگزیده شدند. همچنین از سال 1364 تا 1368 برای دوّمین بار به این مقام و مسؤولیت انتخاب شدند.
? ریاست شورای انقلاب فرهنگ، 1360.
? ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366.
? ریاست شورای بازنگری قانون اساسی، 1368.
? رهبری و ولایت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبیرانقلاب امام خمینی (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبری به این مقام والا و مسؤولیت عظیم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستی بود که پس از رحلت امام راحل، با شایستگی تمام توانستند امّت مسلمان ایران، بلکه مسلمانان جهان را رهبری نمایند.





      

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور، بسیج را رمز پایداری، ماندگاری و عزت ملی دانستند و ضمن توصیه مؤکد به همه رسانه‌ها، فعالان سیاسی و مسئولان برای پرهیز از اختلاف‌های جزئی و غیراصولی تأکید کردند: امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن که هدف آن ایجاد تردید، اختلاف و بدبینی میان آحاد مردم است و مهمترین راه‌های مقابله با این تهاجم حفظ و تقویت بصیرت، روحیه بسیجی، امید کامل به آینده و مراقبت جدی در تشخیص‌ها است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی بسیج را یک استثناء و حادثه‌ای بی نظیر در کشور خواندند و افزودند: اینکه در یک کشور مردم با همه وجود و با بهترین و مؤمن‌ترین عناصر خود از یک نظام بدون هیچ چشم داشتی و با همه توان دفاع کنند، فقط مخصوص انقلاب اسلامی ایران است که دل نورانی امام بزرگوار (ره) توانست به این حقیقت بزرگ دست پیدا کند و با کمک الهی آنرا تحقق بخشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به نقش آفرینی و امتحان‌های بزرگ بسیج در صحنه های مختلف انقلاب خاطرنشان کردند: یکی از این صحنه‌ها عرصه دفاع از استقلال و عزت کشور بود که اگر حضور بسیج در دوران دفاع مقدس شکل نمی‌گرفت امروز سرنوشت قطعا بگونه‌ای دیگر بود.

ایشان تأکید کردند: بعد از پایان جنگ نیز بسیج همواره خط شکن و پیشرو بوده است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به نقش آفرینی بسیج در تثبیت اقتدار و ایستادگی سیاسی در عرصه‌های فرهنگی و سازندگی و در عرصه‌های علمی افزودند: امروز افتخارات گوناگون کشور نتیجه حضور انسان‌های خدوم، توانا و بی‌نام و نشان در صحنه‌های گوناگون است که اگر این حقایق بدرستی شناخته نشود ظلم به بسیج است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بسیج را فراتر از قالب‌ها و سازمان‌های نظامی دانستند و خاطرنشان کردند: اگرچه بخش‌های نظامی از بهترین بسیجی‌ها هستند اما بسیج در واقع حضور فراگیر، مقتدر و تمام نشدنی قشرهای مختلف مردم است که هیچ وابستگی به پول، جاه و مقام و دستور از بالا ندارد و معیار او هم بصیرت و ایمان است.
ایشان با تأکید بر اینکه سازمان فعلی بسیج با خصوصیات منحصر بفرد خود قابل تکرار و تقلید در هیچ مجموعه دیگری نیست، افزودند: بسیج واقعیتی نافذ و تأثیرگذار است که در عین اقتدار و قدرت مظلوم هم واقع شده است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: مظلومیت به معنای ضعف نیست، همانگونه که انقلاب اسلامی در عین حالی که جزو مقتدرترین و نافذترین پدیده‌های معاصر است، مظلوم هم است و یا شخص امام بزرگوار (ره) که با وجود اقتدار و قدرت روحی از مظلوم ترین انسان‌های دوران خود بود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر لزوم تقویت و تعمیق اثرگذاری بسیج افزودند: تا هنگامی که بسیج است هیچ تهدیدی متوجه نظام اسلامی نخواهد شد و این موضوع یک رکن اساسی است.
ایشان آسیب شناسی، شناخت نقص‌ها و آفت‌ها و همچنین پیش بینی‌های لازم بمنظور پیشرفت بیشتر را برای بسیج یک ضرورت دانستند و تأکید کردند: با توجه به شکست استکبار در مواجهه سخت با نظام اسلامی در دهه اول انقلاب، اکنون دشمن جنگ نرم را در دستور کار خود قرار داده و امروز اولویت اصلی مقابله با جنگ نرم است.
رهبر انقلاب اسلامی در تبیین جنگ نرم افزودند: دشمن در جنگ نرم تلاش دارد با استفاده از ابزارهای فرهنگی و ارتباطاتی پیشرفته و با شایعه و دروغ پراکنی و استفاده از برخی بهانه‌ها میان آحاد مردم تردید، بدبینی و اختلاف ایجاد کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای قضایای بعد از انتخابات ریاست جمهوری را نمونه‌ای از این شیوه دانستند و خاطرنشان کردند: در این قضایا به بهانه انتخابات ایجاد تردید و اختلاف کردند تا دل‌های مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به مسئولان چرکین شود و در چنین فضای مشوش و شلوغی عناصر مغرض، خائن و دست آموز خود را برای کارهای اخلال‌گرانه وارد صحنه کنند اما به دلیل بصیرت مردم به نتیجه نرسیدند.
ایشان با تأکید مجدد بر موضوع بصیرت افزودند: علت تأکیدهای مکرر من بر لزوم بصیرت در جامعه در شرایط حاضر به این دلیل است که مردم بدانند چه اتفاقی می‌افتد و بتوانند صحنه‌گردان اصلی قضایا و عناصر خائن و بدخواه را از آحاد مردم تشخیص دهند.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: هر اقدامی که موجب مغشوش و تهمت آلود شدن فضا شود و مردم را نسبت به یکدیگر بدبین و مردد کند، به ضرر کشور است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: من اصرار دارم که آحاد مردم و جریانات مختلف سیاسی همه با یکدیگر متحد در مقابل آن افراد معدودی باشند که مخالف اصل انقلاب و استقلال کشور هستند و هدف آنها تقدیم کشور به امریکا و استکبار است.
ایشان با تأکید بر لزوم جداسازی میان توده عظیم مردم اعم از خواص و عوام با معدود عناصر خودفروخته و تفاوت قائل شدن میان این دو، خاطرنشان کردند: نباید با برخی اظهارات و حرف‌ها فضا را بگونه‌ای مغشوش کرد که مردم سردرگم و نسبت به یکدیگر و نسبت به نخبگان و مسئولان بدبین شوند، این کار درستی نیست.
رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد شدید از برخی مطبوعات، رسانه‌ها و دستگاه‌ها که دائما به دنبال ایجاد اختلاف، بدبینی و شایعه سازی هستند، افزودند: به کسانی که بدنبال مصالح کشور هستند توصیه می کنم از این اختلاف‌های جزئی و غیراصولی صرف‌نظر کنند.
حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای با انتقاد از فضای تهمت‌زنی و شایعه‌سازی بر ضد مسئولان کشور تأکید کردند: اینگونه کارها در جهت خواست دشمن است، زیرا مسئولان کشور اعم از رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس قوه قضاییه، و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام همه کسانی هستند که زمام کشور را بدست دارند و مردم باید به آنها اعتماد و حسن ظن داشته باشند.
ایشان با اشاره به تردید افکنی‌های بعد از انتخابات در عملکرد مسئولان رسمی انتخابات اعم از وزارت کشور و شورای نگهبان افزودند: این تردیدافکنی ها بسیار مضر است و دشمن هم همین را می‌خواهد.
رهبر انقلاب اسلامی جوانان بسیجی را به تقویت ایمان و بصیرت و رعایت موازین و معیارها در تشخیص‌ها فراخواندند و خاطرنشان کردند: نمی‌شود هر فردی را به دلیل یک خطا منافق نامید و همچنین نمی توان هر فردی را بدلیل اختلاف نظر و دیدگاه ضدولایت فقیه خواند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: توصیه من به فرزندان بسیجی‌ام این است که ضمن حفظ پرقدرت انگیزه‌ها، ایمان و امید به آینده در تشخیص‌ها و مصداقهای مختلف بشدت مراقبت کنند زیرا بی‌دقتی در مصداق‌ها برخی اوقات ضررهای زیادی در پی خواهد داشت.
ایشان تنوع عرصه های بسیج را مهم خواندند و افزودند: رویکرد اخیر توجه به علم، نوآوری علمی و کارهای فرهنگی در بسیج بسیار مبارک و پسندیده است زیرا کشور نیازمند کارهای مختلفی است که جز با روحیه بسیجی محقق نخواهد شد.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: تا زمانی که بسیج و روحیه صدق و صفا و خدمت بی مزد و منت در میان مردم و بویژه جوانان وجود دارد، دشمن نمی‌تواند هیچگونه لطمه‌ای به کشور، انقلاب و نظام اسلامی وارد کند.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: کسانی هم که با اشاره، تشویق و لبخند دشمن می‌خواهند با نظام اسلامی، قانون اساسی و حرکت عظیم مردمی مواجه شوند، بدانند که سر به سنگ می کوبند و تلاش آنان بیهوده است.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود ضمن تسلیت سالروز شهادت امام محمد باقر علیه السلام، دوران آن امام را دوران سربرآوردن حیات دوباره جریان اصیل اسلامی در مقابله با تحریف ها خواندند و با اشاره به نزدیکی اعیاد قربان و غدیرخم افزودند: این دو عید بزرگ اسلامی دو مقطع مهم درخصوص موضوع امامت است زیرا در عید قربان حضرت ابراهیم (ع) بعد از امتحانهای سخت به مقام امامت نائل می شوند و در روز عیدغدیر خم هم حضرت علی (ع) بعد از امتحانهای بزرگ به منصب والای امامت می رسند.
در ابتدای این دیدار سردار سرتیپ نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به نقش بسیج و بسیجیان در مراحل مختلف انقلاب و مقابله با توطئه های سیاسی، نظامی و فرهنگی دشمنان و همچنین دستاوردهای بزرگ علمی دانشمندان جوان بسیجی کشور تأکید کرد: بسیج و بسیجیان در همه صحنه های مختلف بویژه عرصه های جهاد علمی و خدمت به مردم همچون گذشته حضوری مقتدرانه، آگاهانه، و هوشمندانه خواهند داشت.





      

توضیح این امر خیلی ساده است و امام رحمه الله در شرایطی می‏خواست این بحث را مطرح کند که چهارده قرن از تشکیل واقعی حکومت اسلامی به طور عینی و عملی می‏گذشت و با توجه به تحولات عظیم عصر جدید و تبلیغات منفی مخالفان اسلام، حکومت اسلامی امری مبهم و نامفهوم بود. (2)
بر همین اساس، امام رحمه الله به تبلیغات منفی استعمارگران و ناآگاهی افراد جامعه می‏نویسد:
استعمارگران به نظر ما آوردند که اسلام، حکومتی ندارد! تشکیلات حکومتی ندارد! بر فرض که احکامی داشته باشد مجری ندارد و خلاصه، اسلام فقط قانونگذار است. (3)
1.اثبات حاکمیت فقها; در چنین شرایطی، امام رحمه الله تمام تلاش خود را به کار برد تا ولایت و حاکمیت را برای فقها اثبات کند و این کار را با زبانی ساده و در عین حال مستند به آیات قرآنی، اخبار و احادیث و با دلایل عقلی انجام داد.امام با اشاره به رویه و سنت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در تعیین جانشین برای خود، استدلال کرد که این امر برای اجرای احکام خدا بوده و در شرایط غیبت، اجرای احکام به عهده فقها و علماست.به عبارت دیگر، امام رحمه الله سعی داشت‏با اثبات مجریه در اسلام (علاوه بر تشریع قانون)، اعمال حاکمیت و قبضه قدرت حکومتی توسط فقها را اثبات کند.بر همین اساس می‏نویسد:
ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است.آیا تعیین خلیفه برای بیان احکام است؟ بیان احکام، خلیفه نمی‏خواهد، خود آن حضرت بیان احکام می‏کرد.همه احکام را در کتابی می‏نوشتند و دست مردم می‏دادند تا عمل کنند، اینکه عقلا لازم است‏خلیفه تعیین کند برای حکومت است.ما خلیفه می‏خواهیم تا اجرای قوانین کند.قانون مجری لازم دارد.در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل‏قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تامین نمی‏کند، پس از تشریع قانون باید قوه مجریه‏ای به وجود آید.در یک تشریع یا در یک حکومت اگر قوه مجریه نباشد نقص وارد است.به همین جهت، اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است.ولی امر متصدی قوه مجریه قوانین هم هست.اگر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خلیفه تعیین نکند...رسالت‏خویش را به پایان نرسانده است.ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانه‏ای که مایه خوشبختی بشر است‏سبب شده که تعیین جانشین مرادف اتمام رسالت‏باشد.در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این طور نبود که فقط قانون را بیان و ابلاغ کنند، بلکه آن را اجرا می‏کردند.رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مجری قانون بود...خلیفه قانونگذار نیست.خلیفه برای این است که احکام خدا را که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آورده اجرا کند.اینجاست که تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره لازم می‏آید.اعتقاد به ضرورت تشکیل و برقراری دستگاه اجرا و اداره، جزئی از ولایت است، چنانکه مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است. (4)

بدین ترتیب، امام رحمه الله برای اولین بار در طول تاریخ شیعه، از اعمال حاکمیت و کسب قدرت اجرایی توسط فقها سخن به میان آورد و اعلام نمود: «باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود» و علما و فقهای اسلامی وظیفه دارند حکومت اسلامی تاسیس کنند. (5)
با اینکه کشور ما اسلامی بوده و قرنها قانون و مقررات اسلامی بر آن حاکم بوده، ولی هیچ‏گاه مجری این احکام (در قالب یک حکومت) علما و فقها نبوده اند و عملا قوه مجریه به دست‏سلاطین و حکام بوده است، حتی در دوره مشروطه هم با اینکه انقلابی رخ داد و قانون اساسی تنظیم شد و در متمم آن هیاتی از مجتهدان طراز اول را برای نظارت بر اسلامی بودن قوانین تعیین کردند، ولی هیچ کس کمترین اشاره‏ای به راس اجرایی کشور نکرد.
اینکه امام اعلام می‏کرد: «مجموعه قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست.برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود به قوه اجرائیه و مجریه احتیاج دارد»، (6) یکی از تحولات عمده فکری - فرهنگی مورد نظر ماست; چه قبل از آن هیچ گاه علما و فقها به منظور کسب مستقیم قدرت در جامعه وارد مبارزه سیاسی - اجتماعی نشده بودند و سعی می‏کردندبا اعمال نفوذ و نظارت بر دولت، به اجرای احکام اسلامی توسط حکام اکتفا کنند.
امام رحمه الله با این استدلال عقلی نتیجه گرفتند که: «خداوند در کنار فرستادن یک مجموعه قانون - یعنی احکام شرع - یک حکومت [و] دستگاه اجرا و اداره مستقر کرده است‏» (7) و بر همین اساس، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خودش در راس تشکیلات اداری و اجرایی مسلمانان بود و علاوه بر ابلاغ وحی، به اجرای احکام می‏پرداخت و پس از خودش نیز جانشین تعیین کرد که آن هم به دلیل اجرای احکام و تنفیذ قوانین بود.بدین لحاظ، «اسلام همان طور که قانونگذاری کرده قوه مجریه هم قرار داده است.ولی امر متصدی قوه مجریه هم هست‏» . (8)
امام خمینی رحمه الله با اشاره به رویه سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خلفای پس از وی در اجرای قوانین و احکام اسلامی، می‏نویسد:
همان طور که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مامور اجرای احکام و برقراری نظامات اسلام بود خداوند او را رئیس و حاکم مسلمین قرار داد و اطاعتش را واجب شمرده است.فقهای عادل هم بایستی رئیس و حاکم باشند و [بر] اجرای احکام نظارت کنند و نظام اجتماعی را مستقر گردانند.چون حکومت اسلام، حکومت قانون است قانون شناسان و از آن بالاتر دین شناسان یعنی فقها باید متصدی آن باشند.ایشان هستند که بر تمام امور اجرایی و اداری و برنامه‏ریزی کشور مراقبت دارند. (9)
2.ماهیت و ساختار حکومت; در کنار اثبات لزوم حکومت و قبضه دستگاه اجرایی توسط فقها، امام رحمه الله در یک بررسی مقایسه‏ای، ماهیت‏حکومت اسلامی و تفاوتی آن را با سایر حکومتهای مرسوم مشخص می‏سازد.امام رحمه الله ضمن نفی شیوه‏های موجود حکومت استبدادی و مطلقه، حکومت اسلامی را از نوع مشروطه می‏داند، اما بلافاصله توضیح می‏دهد که:
البته نه مشروطه به معنی متعارف فعلی آن، که تصویب قوانین تابع آراء اشخاص و اکثریت‏باشد.مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معین گشته است. (10)
امام خمینی این مجموعه شروط را همان احکام و قوانین اسلام می‏داند که حاکم بر همه است و بدین لحاظ، حکومت اسلامی را «حکومت قانون الهی بر مردم‏» می‏داند.هم حکام و هم مردم مقید به این قوانین هستند و نمی‏توانند از آنها عدول کنند.
این امر موجب مشخص شدن قوه مقننه می‏شود.تکلیف قوه اجرائیه قبلا مشخص شده و در اختیار فقها بود و حالا با وجود حاکمیت قوانین و احکام شرع مقدس اسلام، تکلیف قوه مقننه باید روشن شود.امام رحمه الله فرق اساسی حکومت اسلامی (که مشروط بود) با حکومتهای مشروطه و جمهوری متعارف را در قوه مقننه آنها می‏داند.در حکومتهای مشروطه و جمهوری متعارف دنیا، نمایندگان مردم یا شاه در قوه مقننه به قانونگذاری می‏پردازند، اما در حکومت اسلامی، قانونگذاری به این مفهوم موضوعیت ندارد; زیرا; قدرت مقننه و اختیار تشریع در اسلام به خداوند متعال اختصاص یافته است.شارع مقدس اسلام یگانه قدرت مقننه است.هیچ کس حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمی‏توان به مورد اجرا گذاشت.به همین سبب در حکومت اسلامی به جای مجلس قانونگذاری که یکی از سه دسته حکومت کنندگان را تشکیل می‏دهد مجلس برنامه ریزی وجود دارد که برای وزارتخانه‏های مختلف در پرتو احکام اسلام برنامه ترتیب می‏دهد و با این برنامه‏ها کیفیت انجام خدمات عمومی را در سراسر کشور تعیین می‏کند. (11)
امام خمینی رحمه الله در مورد منصب قضا نیز بحث می‏کند و آن را هم متعلق به فقها می‏داند و استدلال می‏کند که در اختصاص این منصب به فقهای عادل هیچ اختلافی نیست و علی رغم قوه اجرائیه و اعمال حاکمیت که مورد اختلاف فقهاست، در این موضوع اختلاف نیست و «تقریبا از واضحات است‏» . (12)
در ایران نیز به طور سنتی، این منصب در اختیار علما و مجتهدین بود و تا دوره معاصر، علی رغم حکومت جور، قضاوت را متعلق به مجتهدین می‏دانستند.با این وجود، امام رحمه الله به توضیح و استدلال آن می‏پردازد و تصدی منصب قضا توسط فقیه عادل را جز ضروریات فقه می‏داند که در آن اختلافی وجود ندارد.جدای از علم و عدالت، شرط دیگر متصدی منصب قضا آن است که امام ورئیس جامعه باشد و بدین لحاظ، این خود به خود در اختیار ولی فقیه قرار دارد. (13)
3. شرایط زمامدار اسلامی، پس از اثبات ضرورت حکومت و توضیح ماهیت‏حکومت اسلامی، امام خمینی رحمه الله شرایط زمامدار را مطرح می‏کند که به تعبیر ایشان، این شرایط «مستقیما ناشی از طبیعت طرز حکومت اسلامی است‏» . (14)
به عبارت دیگر، شرایط زمامدار حکومت اسلامی، در ارتباط مستقیم با ماهیت‏حکومت اسلامی است و دو شرط اساسی دارد، یکی علم به قانون و دیگری عدالت.
فلسفه این شرایط، کاملا روشن است و امام رحمه الله توضیح می‏دهد که: «چون حکومت اسلام حکومت قانون است‏برای زمامدار علم به قوانین لازم می‏باشد» (15) و حاکم باید افضلیت علمی داشته باشد.این شرط به قدری مهم و ضروری است که اگر زمامدار قانون را نداند، لایق حکومت نیست.یعنی حاکم و زمامدار مسلمین باید خودش در موضوع حکومت اسلامی (قانون اسلام) مجتهد و صاحب نظر باشد; زیرا اگر تقلید کند، اقتدار حکومت‏شکسته می‏شود و اگر تقلید نکند، نمی‏تواند حاکم و مجری قانون اسلام باشد.
امام رحمه الله بر همین اساس، معتقد است که حتی سلاطین هم باید به تبعیت فقها درآیند که «در این صورت حکام حقیقی همان فقها هستند، پس بایستی حاکمیت رسما به فقها تعلق بگیرد نه به کسانی که به علت جهل به قانون مجبورند از فقها تبعیت کنند» . (16)
این شرط به گونه‏ای است که به طور طبیعی و منطقی شخص غیر از فقیه جامع الشرایط نمی‏تواند در راس تشکیلات سیاسی قرار بگیرد و در واقع، نتیجه حق حاکمیت فقهاست.
شرط دیگری که امام رحمه الله ذکر می‏کند، اینکه «زمامدار بایستی از کمال اعتقادی و اخلاقی برخوردار و عادل باشد و دامنش به معاصی آلوده نباشد» . (17)
این شرط اخیر در واقع، شرط کافی زمامدار اسلامی و ضامن سلامت و موجب بقای حاکمیت فقیه است و اگر زمامدار اسلامی این شرط را فاقد شود، حکومت اسلامی از موضوعیت می‏افتد; زیرا بدون عدالت، امکان اجرای قوانین الهی نیست و حکومت اسلامی، حکومت قانون‏الهی بر مردم است و حاکم غیر عادل، خواسته‏ها و هوای نفسانی و مادی را جایگزین شروط الهی می‏کند.همین امر موجب گرایش حکومت‏به استبداد و جایگزینی آن با حکومتهای مرسوم دنیایی خواهد شد.بر همین اساس، گفته می‏شود که اگر ولی فقیه هر یک از دو شرط اساسی را از دست‏بدهد، دیگر ولایت ندارد و خود به خود سمت ولایت را از دست می‏دهد.
از سوی دیگر، نظریه ولایت فقیه و نیز حاکمیت فقها در تداوم نظریه امامت و حکومت ائمه معصومین علیهم السلام است و اکت‏حکومت اسلامی تلقی می‏شود.به همین دلیل، وجود این دو شرط، برای تقریب هرچه بیشتر حکومت عصر غیبت‏به مدل اصلی حکومت اسلامی، ضرورت دارد، امام معصوم علیه السلام واجد دو شرط اساسی علم غیب و عصمت است و شرایط زمامدار اسلامی نیز استنتاجی از همین دو شرط است و هر چه کیفیت و درجه این دو شرط در ولی فقیه بیشتر باشد، حکومت فقها به همان میزان به حکومت معصومین علیهم السلام نزدیکتر و شبیه‏تر خواهد بود.
4. آثار نظریه امام در جامعه; بدین ترتیب، در شرایطی که اسلام در هاله‏ای از ابهام بود و چهارده قرن از تشکیل واقعی حکومت اسلامی می‏گذشت و با توجه به تحولات عظیم جهانی، هیچ کس نمی‏دانست‏حکومت اسلامی چگونه حکومتی است، امام رحمه الله با ترسیم «ولایت فقیه‏» چارچوب اصلی حکومت اسلامی را مشخص نمود و به مردم ارائه داد و اثبات کرد که احکام خدا تعطیل بردار نیست و در هیچ شرایطی ، حتی عصر غیبت نمی توان از اجرای احکام الهی سرباز زد. (18)
با طرح حکومت اسلامی از سوی امام رحمه الله تکلیف مردم روشن و هدف نهایی مشخص شد و همه دریافتند که تا کجا باید پیش بروند، دامنه نهضت را تا چه حدی گسترش دهند و درجه مقاومت و پایداری را تا چه پایه‏ای بالا ببرند.متفکران و آگاهان جامعه تلاش کردند، گویندگان متعهد در مساجد و منابر به تفسیر و تشریح آن پرداختند و خود را برای آن روز آماده کردند، زیرا امام رحمه الله صریحا فرموده بودند:
برای اینکه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهای دست نشانده آنها خارج و آزاد کنیم راهی نداریم جز این که تشکیل حکومت‏بدهیم. (19)
بلافاصله پس از انتشار مباحث ولایت فقیه، محققان و متفکران حوزه به تحقیق و بررسی سیستم حکومت اسلام و نشر و توزیع آن پرداختند.در این میان مجاهد فقید مرحوم ربانی شیرازی که از ایران مرتب با امام در ارتباط بود، کمتر از سه ماه پس از شروع بحث امام، جزوه‏ها به دستش می‏رسد و طی نامه‏ای که به نویسنده کتاب نهضت امام خمینی می‏نویسد، (20) دیدگاههای خود را پیرامون ولایت فقیه بیان می‏کند و ضمن نشان دادن روزنامه‏هایی برای تحقیق در این موضوع مهم، از همان ابتداء مساله اعلمیت و تفقه به مفهوم سنتی را نمی‏پذیرد و فقهی را دارای حق حکومت می‏شناسد که دین را از لحاظ ایدئولوژی، سیاست، اقتصاد، مسایل نظامی، اخلاق، معارف، روابط اجتماعی و...بشناسد.بر همین اساس، ایشان در کنار دو شرط امام رحمه الله برای زمامدار سه شرط جهان بینی، جهان گیری و جهانداری را نیز مطرح می‏کند. (21)
ایشان با اشاره به اینکه خودش نیز در این زمینه تحقیقاتی کرده و امید تکمیل آن را دارد، بحث تعدد فقها، حکومت واحد یا خود مختاری در چارچوب ولایت فقیه را باز می‏کند و حدود اختیارات فقیه را متذکر می‏شود.بسیاری از مسایلی که در سالهای دهه اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی پیرامون ولایت فقیه مطرح شد و موجبات اختلاف نظر جناحهای درون نظام را فراهم آورد، در این نامه مطرح شده و حاکی از آن است که این مسایل در همان موقع (اواخر دهه 1340) برای جریان فقاهتی - ولایتی مطرح و مشغله ذهنی و فکری بوده است.
5.امتیاز طرح امام خمینی; یک مساله عمده در مورد طرح امام خمینی رحمه الله این است که امام رحمه الله ضمن استدلال عقلی و نقلی بر اصل ولایت فقیه، ارکان و قوای اصلی حکومت را به طور کلی مطرح می‏کند و نیازی به بررسی فروع و جزئیات امر نمی‏بیند. (22)
به عبارت دیگر، طرح امام رحمه الله فقط شامل خطوط کلی قوای سه‏گانه و ماهیت‏حکومت اسلامی بود و تفصیل آن را به آیندگان واگذار کرده بود.بر همین اساس صریحا می‏نویسد:
ما اصل موضوع را طرح کردیم و لازم است نسل حاضر و نسل آینده در اطراف آن بحث و فکر نمایند و راه به دست آوردن آن را پیدا کند... و انشاء الله تعالی کیفیت تشکیل و سایر متفرعات آن را با مشورت و تبادل نظر به دست‏بیاورند و... (23)
ممکن است‏برخی، این امر را دلیل بر نا مشخص بودن حکومت اسلامی در قالب ولایت فقیه در آن شرایط بدانند و مدعی شوند که طرح کلی امام، در واقع نظریه حکومت کمال مطلوب نبوده است. (24)
اما این کم‏گویی و سر بسته گفتن دلیل و حکمت داشت و امام (ره) مایل نبود نقشه تفصیلی درباره ولایت فقیه و حکومت اسلامی ارائه دهد، زیرا این امر برای کسی که کار علمی و تحقیقی می‏کند، پسندیده نیست و کسانی که طرح را پیاده می‏کنند، خود به نحوه اجرا و جزئیات آن را نیز خواهند کرد.
علاوه بر این، به دلیل تبلیغات منفی موجود در آن سالها در خصوص اسلام و وضع حوزه‏ها و علما، امام تمام نیروی خود را صرف اثبات اصل «ولایت فقیه‏» و حکومت اسلامی کرد (25) و ثابت نمود که اسلام حکومت دارد و فقها نیز همانند ائمه (ع) دارای حاکمیت و ولایت هستند. این امر مقدم بر طرح و نقشه تفصیلی و جزئی حکومت‏بود.
بحث «ولایت فقیه‏» از قبل هم وجود داشت، ولی امام (ره) با بررسی موضوع، اصل ولایت فقیه را احیا کرد و جایگاه اصلی خودش نشاند و این خیلی مهم‏تر و اساسی‏تر بود. قبلا موضوع ولایت فقیه در کتابهای فقهی مطرح می‏شد، ولی امام خمینی (ره) این بحث را از حوزه فقه خارج نمودند و در جایگاه دیگری تحت عنوان کلام مطرح کردند. (26)
وقتی ولایت فقیه در فقه مطرح می‏شود، در واقع جزو فروع دین قرار می‏گیرد که در حیطه استنباط و اجتهاد فقهاست و محدوده اختیارات آن را فقها تعیین می‏کنند، امام هنگامی که در کلام مطرح می‏شود، در واقع به مفهوم تداوم امامت است و در آن صورت «ولایت فقیه‏» حاکم بر فقه و جزو اصول دین است و سراسر فقه در پرتو شعاع آن روشن می‏گردد. این ابتکار اصلی امام (ره) بود و در نوع خود، تحلی اساسی محسوب می‏شود.

پی‏نوشت‏ها:
1. امام خمینی، ولایت فقیه و جهاد اکبر، ص 5.
2. منوچهر محمدی، پیشین، ص 101.
3. امام خمینی رحمه الله، ولایت فقیه و جهاد اکبر، ص 17.
4. همان، صص 18- 17.
5. همان، ص 19.
6. همان، ص 23.
7. همان.
8. همان، ص 24.
9. همان، ص 80.
10. همان، ص 45.
11. همان، ص 46.
12. همان، ص 85.
13. ر.ک: همان، صص 88- 87.
14. همان، ص 50.
15. همان، ص 51.
16. همان، ص 52.
17. همان، ص 53.
18. ر.ک به: همان، ص 54.
19. همان، ص 36.
20. روحانی، پیشین، ج 2، صص 527- 522.
21. همان، صص 525.
22. امام خمینی، ولایت فقیه و جهاد اکبر، ص 149.
23. همان، صص 151- 150.
24. بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، صص 86- 85.
25. روحانی، پیشین، ج 2، ص 497.
26. برای توضیح بیشتر ر.ک: جوادی آملی، «نقش امام خمینی در تجدید بنای نظام امامت‏» ، کیهان اندیشه، ش 24، صص 11- 10.





      

یه روزی روزگاری ، دو تا بچه بسیجی
نمی دونم کجا بود تو «فکه» یا «دوعیجی» تو «فاو» یا «شلمچه»، تو «کرخه» یا «موسیان»
«مهران» یا «دهلران»، تو «تنگه حاجیان»


تو اون گلوله بارون ، کنار هم نشستن
دست توی دست هم ، با هم جناق شکستن
با هم قرار گذاشتن، قدر هم رو بدونن
برای دین بمیرن، برای دین بمونن


با هم قرار گذاشتن که توی زندگیشون
رفیق باشن و لیکن اگر یه روز یکیشون
پرید و از قفس رفت اون یکی کم نیاره
به پای این قرارداد، زندگیشو بذاره


سالها گذشت و اما بسیجی های باهوش
نمی ذاشتن که اون عهد، هرگز بشه فراموش
یه روز یکی از اون دو، یه مهر به اون یکی داد
اون یکی با زرنگی، مهر گرفت و گفت: "یاد "


روز دیگه اون یکی رفت و شقایقی چید
برد و داد به رفیقش ، صورت اونو بوسید
گل رو گرفت و گفتش: "بسیجی دست مریزاد "
قربون دستت داداش گل رو گرفت و گفت: "یاد "


عکسهای یادگاری ، جورابهای مردونه
سربندهای رنگارنگ ، انگشتری و شونه
این می داد به اون یکی ، اون یکی به این می داد
ولی هر کی می گرفت ، می خندیدو می گفت: "یاد "


هی روزها و هفته ها از پی هم می گذشت
تا که یه روزی صدایی اینطور پیچید توی دشت
یکی نعره می کشید: "عراقیها اومدن
ماسکها تون بذارین که شیمیایی زدن "


از اون دو تا یکیشون در صندوقشو گشود
ماسک خودش بود ولی ماسک رفیقش نبود
دستشو برد تو صندوق ، ماسک گازشو برداشت
پرید، روی صورت دوست قدیمی گذاشت


همسنگر قدیمش ،دست اونو گرفتش
هل داد به سمت خودش، نعره کشید و گفتش:
"چرا می خوای ماسکتو رو صورتم بذاری؟
بذار که من بپرم تو دو تا دختر داری "


ولی اون اینجوری گفت: "تو رو به جان امام
حرف منو قبول کن، نگو ماسک رو نمی خوام "
زد زیر گریه و گفت: اسم امام نبر
ماسکو رو صورت بذار ، آبرو ما رو بخر


زد زیر گوشش و گفت: کشکی قسم نخوردم
بچه چرا حالیت نیست؟ اسم امام رو بردم
اون یکی با گریه گفت: فقط برای امام!
ولی بدون بعد تو ، زندگی رو نمی خوام!


ماسکو رفیقش گرفت، گاز توی سنگر اومد
وقتی می خواست بپره، رفیقشو بغل زد
لحضه های آخرین، وقتی میرفتش از هوش
خندید و گفت: برادر "یادم ترا فراموش "


آهای آهای برادر ، گوش بده با تو هستم
یادت میاد یه روزی باهات جناق شکستم
تویی که روز مرگیت ، توی خونه نشونده
تویی که بعد چند سال هیچی یادت نمونده

عکسهای یادگاری ، جورابهای مردونه
سربندهای رنگارنگ ، انگشتری و شونه
هر چی رو بهت میدم ، روی زمین می ندازی
میگی همه اش دروغ بود "یاد " نمی گی، می بازی





      
<   <<   11   12   13   14   15      >








کد متحرک سازی عنوان وب

  • لیزر
  • لیزر حرارتی
  • تبلیغات اینترنتی





  • <






    mouse code|mouse code

    کد ماوس