مهدویت امام زمان (عج) $(function(){ $('#slides').slides({ preload: true, preloadImage: '', play: 5000, pause: 2500, hoverPause: true }); });

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخر عشق 


یک شب که در مقر بودیم یکی از بچه ها  با عجله خودش را به ما رساند و گفت : ((یک نفر از بالا صدا می زند که من می خواهم بیایم پیش
شما . حاج همت کیست ؟!))
سریع بلند شدیم و خودمان را به محل رساندیم تا ببینیم قضیه از چه قرار است . گفتیم که شاید کلکی در کار است و آن ها می خواخند کمین
بزنند . وقتی به محل رسیدیم فریاد زدیم : ((اگر می خواهی بیایی نترس!بیا جلو!)
)


گفت : ((من حاج همت را می خواهم!))
گفتیم : ((بیا تا ببریمت پیش حاج همت))
با ترس و دلهره و احتیاط جلو آمد . وقتی نزدیک رسید و دید که همه پاسدار هستیم جاخورد . فکر کرد که دیگر کارش تمام است ولی وقتی برخود
خوب بچه ها را دید کمی آرام گرفت . او را پیش همت بردیم . پرسید : ((حاج همت شما هستید؟))
همت گفت ((بله خودم هستم .))
آن مرد کرد پرید جلو و دست همت را گرفت که ببوسد .
همت دستش را کشید و اجازه نداد . آن مرد دوباره در کمال ناباوری پرسید : ((شما ارتشی هستید یا سپاهی؟))
همت گفت : ((ما پاسداریم .))
او گفت : (( من آمده ام پیش شما پناهنده شوم قبلا اشتباه میکردم . رفته بودم طرف ضد انقلابها و با آنها بودم , ولی حالا پشیمانم .))
همت گفت : ((قبلا از ما قهر کرده بودی . حالا هم که آمدی خوش آمدی . ما با تو کاری نداریم و به تو امان نامه میدهیم .))
و بعد همت او را در آغوش کشید و بوسید و گفت : ((فعلا شما پیش سایر برادرهایمان استراحت کن تا بعد با هم صحبت کنیم.))
ان مرد , مصلح بود . همت اجاز هنداد که اسلحه اش را از او بگیریم و او با خیال راحت در میان بچه ها نشست .
شب , همت با او صحبت کرد از وضعیت ضد انقلاب گفت و سعی کرد از تا ماهیت آنها را برای او فاش کند .
آن مرد گفت : ((راستش خیلی تبلیغات میکنم . میگویند که پاسدارها همه را میکشند همه را سر میبرند خلاصه از این حرفها .))
همت گفت : (( نه! اصلا این حرفها حقیقت ندارد . همه ما پاسدار هستیم و صحبت می کنیم....))
آن مرد محو صحبت های همت شده بود . وقتی این جملات را شنید , به گریه افتاد . همت پرسید : ((برای چه گریه می کنی ؟))
گفت : ((به خاطر این که در گذشته در مورد شما چه فکرهایی میکردم . ))
همت گفت : ((دیگر فکرش نکن حالا که برگشته ای عیب ندارد .))
او گفت : ((من هم میخواهم پاسدار شوم.))
همت گفت : ((اشکالی ندارد. پاسدارباش.اگر اینطوری دوست داری , از همین لحظه به بعد تو پاسدارباش .))
آن شخص با شنیدن این حرف, خیلی خوشحال شد . رفتار و برخورد همت چنان تاثیر عمیقی بر او گذاشت که یکی از نیروهای خوب و متعهد شد
و در همه جا حضور فعال داشت . او بعد از مدتی در عملیات (( محمد الرسول الله (ص) )) شرکت کرد و شهید شد . بچه ها به او لقب (( حر زمان ))
داده بودند . پس از این ماجرا , تعداد دیگری از ضد انقلابیون فریب خورده هم آمدند و خود را تسلیم کردند. جالب این که آن ها هم در لحظه ورود , سراغ
حاج همت را می گرفتند.





      


هرچی فکر کردم درباره این شهیدچی بنویسم دیدم هیچ چیز بهتر ازدستخط خود شهید نیست
:

شهیدمحمدرضا حقیقی که شعر حضرت حافظ را اینگونه نوشته بود:



 روز مرگم نفسی وعده دیدار بده      وانگهم تابلحدخرم ودلشاد ببر

واماشعر حافظ:

روز مـرگم نفسی وعده دیدار بده            وانـگهـم تا بلحـد فـارغ و آزادببـر


مزار این شهید در گلزار شهدای اهواز میباشد .





      




شهید گمنامسلام برشهداء


سلام برمجنون های وادی جنون 


سلام برقدمهایی که در وادی مقدس طوی( فاخلع نعلیک ) راشنیدند .


 


سلام برجسمهای پودرشده و آمیخته باخاک ، سلام برپیکرهای بی پلاک و سلام برپلاکهای بی پیکر 


 سلام برقمقمه های لب تشنه ،


 سلام برسربندهای قناسه دیده ،


 سلام برتفنگهای بی فشنگ ، سلام برهفت شهرعشق ،


 سلام بردوکوهه و فکه ، سلام برطلائیه و شلمچه ، سلام برهویزه و دهلاویه ، سلام برکرخه و اروند ، سلام برجزیره مجنون ، و سلام بر ........


آری سلام برتوکه مرابه حضورطلبیدی ،


 اکنون آمده ام تادروادی طوی ( قالوا بلی ) ی ِتورابه تماشا بنشینم . به من بگوکدام وصف والایت راشرح دهم و کدام خصیصه ات رابازگوکنم ؟




می خواهم درهمین جا ، درهمین وادی مقدس، غیرها رابگذارم و بگذرم . تونیزبه کمکم می آیی ؟


ازچه بگویم ؟ آخرمنی که اسیرهواهای نفسانی خودگشته ام ، منی که هدفم راگم کرده ام  ، برای مطالعه زندگی تو نیزوقت ندارم . دیگرحتی فرصت اندیشیدن به تورا ندارم !


اصلا ازمیان این همه انسان،  چرامراخواندی و به مهمانی خودکشاندی ؟!


اما نه ! لحظه ای درنگ کن ! بگذاربگویم که من با همه وجوداین خوشی ها ناخوشم ! بگذاراعتراف کنم که دیگرازخودم خسته شده ام من درهواهای نفسانی خودگم شده ام . بگذاریدبگویم که من ازازدحام شهرو خیابانهای مملوازآدم نماهای آن بریده ام .


لاله و پلاک

به من بگوییدهویت گم شده ام راازکجا بیابم که دوباره گم نشود ؟


من درجستجوی آن سرچشمه ، فراز و نشیب زندگی ات راکنکاش کردم و تفسیر زندگیت راسطرسطرخواندم و درهرسطرش فضیلتی یافتم .و بالاخره یافتم بعدازپاکی ازگناه ، اخلاص ، همان غربالی است که اگراعمالم رادرآن بگذارندهیچ چیز برایم باقی نمی ماند.



وای برمن !


وای که فاصله من و تو چقدرزیاداست !


امااکنون که مرابه حضورطلبیدی نخواه که بادست تهی برگردم . چرا که خودشما گفتید « مانیت کرده ایم شماکه خانه می روید با دست خالی نباشید » بگو چه کنم ؟ ازکجاشروع کنم ؟


می خواهم درهمین جا ، درهمین وادی مقدس غیرهارابگذارم و بگذرم تونیزبه کمکم می آیی ؟


کمکم کن تاهمین جا خانه دلم راخانه تکانی کنم و تمام در و پنجره هایش رابه « الله » مزین کنم کمکم کن که درکشور دلم فقط «الله» فرمانروایی کند و بس ، که اگرچنین شود دیگرهیچ چیزبرایم بی معنانخواهدبود .


 












گل اشکم شبی وامی شدای کاش
همه دردم مداوامی شدای کاش
به هرکس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما می شدای کاش





      

عصر غربت شهداء:


 


 


 


عصر، عصر غربت لاله هاست , اینجا کسی دیگر از شهیدان نمی گوید،




از آنان که تلاطمی هستند در این دنیای سرد و سکوت ما بعد از شما هیچ نکردیم،




چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم.




پلاکهایتان را که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است.




کسیدیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود و دیگر کسی نیست که




در وصف گلهای لاله شاعرانه ترین احساسش رابسراید و بگوید:




چرا آلاله آنقدر سرخ است؟




چرا کسی نپرسید مزار باکری کجاست؟ و چرا شهید محمدرضا در قبر خندید؟




چرا وقتی که گفتیم:یک گردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شهید شدند کسی تعجب نکرد؟




چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید؟




چرا هیچ کس نپرسید: به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند؟




وقتی که گفتیم بعد از پانزده سال پیکر شهیدی را سالم از زیر خاک بیرون آوردند کسی تعجب نکرد




چرا کسی از حقوق آن کودکی که در حلبچه شیمیائی شد دفاع نکرد؟




چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر دردناک است؟




شاید ما نیز از تاولهای دستهایشانمی ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی شویم.




شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد زیست نمیدانم که




چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد ؟؟؟!!!!!




ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم.




آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش نمی رسد.




یادتان هست که گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان به امانت می دهیم.




ما امانت دار خوبی نبودیم و خونتان را فرش راه رهگذران کردیم.




یادتان هست هنگامی کهگفتید : رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه گذشت.




رفتید ولی یادمان رفت که حتی یادمانتان را در یک هفته برگزار کنیم.




جایتان خالی اینجا عده ای فرهنگ شهادت را خشونت طلبی می نامند و شهید را خشونت طلب




وقتی حکایت شما را گفتیم فقط پچ پچی از سر تأسف سر دادند و رفتند تا صلح را در کتاب جنگ و صلح تولستوی جستجو کنند.




رفتند تا با نام شهید کیسه بدوزند ولی نفهمیدند که چطور بسیجیان،




همپای امامشان جام زهر را نوشیدند و چقدر سخت بود.




دیگر کسی نیست تا قلب رهبر امت را شاد کند.




عده ای مصلحت دیدند که مقابل توهین به اسلام و شهید سکوت کنند ولی ما مصلحت خویش را در خون رقم زدیم.




راست گفته اند:که بهشت را به بها میدهند نه به بهانه و ما




عمری است که بهانه بهشت را میگیریم.




آری بسیجیان !! میدانم که از آن روزی که تمام شهیدان را بدرقه کردید و برگشتید




دلهایتان را در سنگرها جا گذاشتید , میدانم که هنوز هم دلهایتان هوای خاکریزهای جنوب را می کند




و می دانم که دیگر کسی از بسیج نمی گوید, ولی بدانید که تا شما هستید ما می توانیم از همت بشنویم




و ازخاطرات حسین خرازی لذت ببریم , تا شما هستید میدانم که رهبر تنها نیست و تا شما هستید،




عشق، تنها میدان دار این عرصه است.




امروز کسانی از شهیدان سخن می گویند که از دیدن فشنگ نیز واهمه دارند.




کسانی دم از شهادت می زنند که با شنیدن صدای آژیر تا کفشهایشان زرد می شود




ولی در میدان عمل جز سکوت چیزی از آنها نمی بینی .




ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم




« ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »




ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم.




چرا که خون آنان است که می تپد. و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم،




مدیون آنانیم




مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.




 




یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که




 




« بعد از شهدا چه کردیم ؟؟؟؟ »






      


نقش بسیج فرهنگیان در عرصه تعلیم و تربیت کشور


قباد خدری  ـ مدیر فرهنگی و پرورشی بسیج ـ حوزه ستادی وزارت آموزش و پرورش


 


 


مطالعات و تحقیقات در حوزه کارکردهای آموزشی و تربیتی نشان می دهد که این مقوله در شکل گیری شخصیت و تحقق جنبه هایی نظیر هنجارپذیری و اجتماعی شدن و کسب ارزشهای انسانی بسیار نقش آفرین می باشد.


بدیهی است در اینصورت پیوند تنگاتنگی نیز در فرایند رشد و تعالی افراد و پیشرفت جامعه نمایان می گردد.


حال باید بررسی نمود که حضور بسیج در آموزش و پرورش و نقش آموزشی و تربیتی آن چگونه تعریف می شود و نسبت به تحقق ارزشهای انسانی چه جایگاهی در تعلیم و تربیت کشور خواهد داشت. قبل از آنکه به این بحث بپردازیم شایسته است بسیج را تعریف و جایگاه آن را از نگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بشناسیم.


در ماده 35 اساسنامه بسیج که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است می نویسد: «کلیه افراد کشور اعم از نظامی و داوطلب که برای دفاع از نظام جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب اسلامی و همچنین کمک به هنگام بلایا و حوادث غیرمترقبه آموزش دیده و سازمادهی می گردد و در زمان جنگ و صلح و مواقع اضطراری بکار می آید» بسیج نامیده می شود. (اساسنامه بسیج مصوب مجلس شورای اسلامی).


در این خصوص مقام معظم رهبری با نگاهی همه جانبه به مقوله بسیج می فرمایند:


«بسیج عبارت است از مجموعه ای که در آن پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده‌بکارترین جوانان کشور در راه اهداف متعالی این ملت و برای به کمال و به خوشبختی رساندن این مردم جمع شده اند» (سخنرانی مورخ 5/6/76)


از لوای این بیانات نورانی و آن تعریف بخوبی این نتایج حاصل می گردد که بسیج صرفا برای جنگ و دفاع از مرزهای فیزیکی شکل نگرفته است بلکه به عنوان نهادی اثرگذار در روند همه جریانهای روبه رشد جامعه اسلامی که در آن سعادت جاوید آدمیان می باشد نقش آفرین است.


آنچه را که جای دارد در این مبحث به آن بهتر پرداخته شود برخی از دست آوردهای بسیج در عرصه های آموزشی و تربیتی در سطح آموزش و پرورش در عرصه های کنونی است که سعی می شود در سه مقوله به آن پرداخته شود.


 


الف) بسیج، نوجوانان و اسوه ها


آموزش و پرورش به عنوان نهادهای بنیادی دارای سرمایه بی بدیل و ارزشمند «نیروی انسانی» است و رشد همه جانبه این سرمایه های کلیدی برای ارتقای ایران اسلامی بر هر انسان صاحب خردی پوشیده نیست.


داشتن چنین سرمایه ای ارزشمند نیازمند الگوهای شایسته ای است تا بتواند این سرمایه را در مسیری والای الهی سوق دهد و آن را از کاستی ها برهاند و به مقصد رساند.


الگوهای ارائه شده از سوی بسیج اعم از فکری و رفتاری خواهد توانست میل آنان را به سوی ارزشهای خدادادی حرکت دهد و از آنان نوجوانانی بسازد تا آنان نیز با دیگر همنوعان خویش زنجیره ای از خوبیها را با خود به ارمغان ببرند.


شاید دیده باشید که در محیط مدرسه وقتی معلم یا دانش آموزی موفق و محبوب است برخی دانش آموزان حتی نوع لباس، نوع حرکات و حتی تکیه کلامهای او را تقلید می کنند.


گاه یک فیلم سینمایی یا مجموعه تلویزیونی مدتها لباس پوشیدن و رفتار کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. پس ما تحت تاثیر الگوها هستیم و الگوهایی را در زندگی خود برمی گزینیم و ما نیز می توانیم الگو و اسوه باشیم الگوها و اسوه هایی که زندگی آنان چراغ راه و رفتار و منش آنان راهنمای ما به سمت خوشبختی، رشد و بالندگی باشد.


آثار حضور بسیج با شاخصه های زیبا و ماندگاری که در کلام امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری بر آن تکیه شده است می تواند در وزارت آموزش و پرورش به ویژه در کتب درسی و برنامه ریزیهای تربیتی به عنوان «اسوه های تربیتی» با ویژگیهای زیر نمایان شود.


1. ما را به فضیلت، رشد و کمال رهنمون باشد.


2. با فرهنگ و ارزشهای دینی و ملی ما هماهنگ باشد.


3. رفتار و منش الگو قابل سرمشق شدن باشد.


مقام معظم رهبری در فرازی دیگر می فرمایند: «بسیج به معنای حضور شجاعانه، فداکارانه و مخلصانه انسانهای پیشگام در تمامی عرصه های مورد نیاز نظام اسلامی و کشور است.» (آشنایی با بسیج ص 52)


ب) بسیج و روح اخوت در مدارس


روحیه اخوت و برادری از آموزه های گرانقدری است که مکتب اسلام در راستای استقرار و استمرار اقتدار، عظمت و اعتلای امت اسلامی بر آن تاکید ورزیده است.


در مقابل اختلاف، خصومت، تفرقه و تشتت به عنوان عامل ضعف، ذلت، محو قدرت و عظمت جامعه اسلامی و انحطاط آن تلقی شد، و مسلمانان به اجتناب از آن امر شده اند.


حضور بسیج و نقش آوری آن در ایجاد روحیه برادری در بین مسئولین و دیگر نیروی انسانی اعم از صف و ستاد و دانش آموزان همراه با روح لطیف دینی، برگرفته از آموزه های اخلاقی و تربیتی، در ترسیم حقیقی و عینی آموزه های اسلامی بخوبی روشن است.


ج) نقش بسیج در فعالیتهای فرهنگی و پرورشی


معلم به عنوان یکی از مهمترین عوامل تربیتی در نظام آموزش و پرورش می باشد و دانش‌آموزان به عنوان لوح های سفید این نظام در خدمت معلمان قرار دارند و اثرات تربیتی معلمان بر آنان چشمگیر است.


بدون شک تمامی معلمان فرهیخته و بسیجی در این خصوص نقشی مضاعف و ژرف بر عهده دارند.


در این برهه از زمان با پیچیده شدن سطوح زندگی و پیشرفت علم و تکنولوژی و بالا رفتن سطح توقعات مربیان، همچنین مسئله «بحران هویت» به عنوان دغدغه جوامع امروزی، می طلبد که مدارس، بخصوص معلمان مجهز به علوم و آشنا به این مقطع حساس باشند و با پشت سر گذرادن آموزشهای علمی لازم در این زمینه بتوانند اذهان جوانان را نسبت به مسائل و مشکلاتی که آنها را احاطه کرده است بیدار سازند نقش فرهنگیان بسیجی و میزان اثربخشی آنها در تحول دیدگاه دانش آموزان محرز و آشکار است.


مسئله تهاجم فرهنگی و اثرات آن بر نوجوانان به ویژه دانش آموزان همواره از دغدغه های برنامه ریزان آموزش و پرورش می باشد در این راستا معلمان بسیجی می بایست همواره با دست یازیدن به شیوه های مقابله با شبیخون آشنا و راه مقابله با آن را برای دانش آموزان با روشهای مستقیم و غیرمستقیم بیان کنند.


در این خصوص لازم است با برخی از اهداف حضور معلمان بسیجی آشنا شویم.


1. آشنایی دانش آموزان با فرهنگ متعالی و ارزشهای اخلاقی اسلام


2. هدایت برنامه ها و فعالیتها در جهت وجدان کاری، متعهد، انضباط اجتماعی مالی و اقتصادی


3. مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی


4. گسترش فرهنگ مطالعه و تحقیق


5. کشف استعداد و توانمندیهای دانش آموزان


6. غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان


7. بهره گیری از امکانات و وسایل هنری


8. پیدایش میل به هویت جویی و استقلال طلبی و جستجو برای اثبات شخصیت و عزت نفس در بین دانش آموزان


9. ایجاد قدرت ابتکار و خلاقیت در دانش آموزان (مقالات برگزیده سومین جشنواره علمی پژوهشی فرهنگیان بسیجی سراسر کشور)


 


هـ) بسیج و میزان اثرگذاری آنان بر فعالیتهای علمی و پژوهشی


بالاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت دارد فرهنگ آن جامعه است و بنا بر فرمایش امام راحل (ره) در فرهنگ هر جامعه مبدا تمام خوشبختی ها و بدبختی های یک ملت است. وظیفه بسیج در عرصه های علمی و پژوهشی خودباوری، تلاش و ارتباط مستقیم با پیشبرد علم و دانش و تربیت و تزکیه نسل جوان است و از جمله وظایف آن هدایت جامعه در ابعاد علمی و تربیتی است.


فرهنگ غیرت و دفاع از استقلال و آزادی، فرهنگ ایثار و فداکاری و ... و سعی و تلاش دو چندان او در نهایت، باعث شکوفایی نسل جوان و آیندگان در زمینه های علمی و پژوهشی و جلوگیری از انواع انحرافات خواهد شد.


برای معلم بسیجی معلمی عشق است. او در برخورد با ناملایمات از خدمت گذاری دلسرد نخواهد شد. آری اینگونه است که فرهنگ بسیج و بسیجی بودن در بین نسل جوان تقویت خواهد شد.


 





      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >








کد متحرک سازی عنوان وب

  • لیزر
  • لیزر حرارتی
  • تبلیغات اینترنتی





  • <






    mouse code|mouse code

    کد ماوس